اجزای اصلیاین واژه،اصطلاح كلامى است و در علم کلام خصوصا هنگام طرح شبهه اکل و ماکول و پاسخ ان حرف های فراووانی در مورد آن زده می شود و نظریات مختلفی نیز در مقام تعریف آن ارائه شده است. ۱ - معنای اجزای اصلیمتکلمان و بعضى از فلاسفه مىگويند بعد از مفارقت نفس از بدن و تلاشى جسد چيزى باقى مىماند و نفس، امرى را از جسد با خود نگه مى دارد كه دستخوش حوادث و تحولات نيست و معاد جسمانی را از همين راه توجيه مىنمايند و اشكالاتى كه در زمينه تبديل اجساد باجساد ديگر وارد شده است از اين راه دفع كردهاند. ۲ - اختلاف در مصداق اجزای اصلیدر تصوير آن چيزى كه از جسد باقى مىماند نظريات و عقايدى چند اظهار شده است. بعضى مىگويند آنچه از اجساد باقى مىماند هيولاى مخصوص بابدان است. بعضى ديگر مىگويند آنچه باقى مىماند جوهر فرد است. محی الدین عربی گويد بعد از مفارقت نفس از بدن تمام مواد و اجزاء بدن متلاشى مىگردد و معاد روحانی است. [۱]
خاتمی،احمد،فرهنگ علم کلام،ص۵۱
۳ - توضیح بیشتر اجزای اصلیبدن انسانها از دو بخش تشکیل شده است. یک بخش اصلی که به هیچ وجه قابل تجزیه و تبدیل نیست، و به همین خاطر هیچ گاه جزو بدن انسان دیگری نخواهد شد. و بخشی فرعی که قابل تجزیه است و میتواند در ساختمان بدن دهها و صدها انسان مشترک باشد. متکلمان میگویند: آنچه که به عنوان عین بدن دنیایی افراد در قیامت حاضر میشود، تنها همان بخش اصلی بدنهاست و لزومی برای بازگشت دقیق بخش فرعی جسمهای دنیایی به صحنهی قیامت وجود ندارد. آنها میگویند: با توجه به این بیان، در عین این که به هر حال، همان جسم دنیایی افراد در معاد حضور یافته است، دیگر آن اشکال نیز مطرح نمیشود. البته در تبیین چیستی اجزای اصلی بدن، سخنهای گوناگونی گفته شده است. برخی با استفاده از احادیث «طینت»، طینت افراد که خمیر مایهی اصلی آفرینش آنهاست را به عنوان جزء اصلی بدن انسان دانستهاند. برخی دیگر، با استناد به حدیثی با این مضمون که بخشی از انسان به نام «عجب الذنب» پوسیده و مبدل نمیشود، اعضایی چون آخرین مهرهی کمر را به عنوان مصداق آن عضو و بخش اصلی ذکر کردهاند. ۴ - پانویس
۵ - منبعاین مقاله بخشی از آن از فرهنگ علم کلام احمد خاتمی ص۵۱ و بخشی دیگر نیز از منابع مختلف دیگر استفاده شده است. |